۱۳۸۵ آذر ۲, پنجشنبه

شب سكوت

:دفتر سالهاي گذشته را ورق مي زدم چشمم به اين شعر افتاد
شب سكوت ، شب بي خوابي
و شبي بود رو به بيداري
شب گناه ، شب بي عشقي
هجوم بغض سنگيني
در فراق عشق ، چون مجنون بيماري
...در ميان خلوت و اندوه من ، بي ماه
با هجوم سوز ناله ، اشك و آه
و چه غمناك و عطش آلوده بود
آن شب درد و سكوت
در حصار وحشت و اندوه بي خوابي
چهار دي هفتاد وهشت

هیچ نظری موجود نیست: