۱۳۸۷ دی ۲۲, یکشنبه

رهگذرها


خاک مرطوب را کنار می زنیم
تاریکی می رود و آفتاب را در ذره ذره ی رویش خود احساس می کنیم، دیگر دانه ای کوچک نیستیم، یا نهالی که به وزش نسیمی بند است. درختیم... و چه قدر سخت است درخت بودن
باید سایه ها را بگسترانیم، رهگذرها خسته اند...
فصل باروری نزدیک است.